

.“ آن کسانى که توصیه میکردند ما روشهاى نظام سرمایه دارى را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایهدارى چیست؛ بنبست کامل. امروز نظام سرمایهدارى در یک بنبست کامل است. ممکن است نتائج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.“
این جملات بخشهای از بیانات رهبر انقلاب در کرمانشاه است(+). در این نوشته می خواهم حدس بزنم که منظور از “آن کسانی که” چه افرادی است و با این نوع تفکرات خود چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آوردند!
به علت مشکلات آغاز انقلاب و جنگ نمیتوان تحلیل ماهیتشناختی درستی روی دولتها در دههی اول انقلاب داشت اما حل معضل جنگ همزمان بود با آغاز دولت آقای هاشمی. کسی که به صراحت بیان میکند: ” تز اقتصادی خود را بارها اعلام کردهام که اقتصاد اسلام را اقتصادی مختلط میدانم!“. ایشان با چنین برداشت حداقلی از اقتصاد اسلام و اعتقاد به اینکه حتماً باید با چیزی دیگر ممزوج شود، تحت تاثیر شدید درسخواندههای اقتصاد سرمایهداری غرب، فعالیتهای خود را آغاز میکند.
در ژاپن بعد از جنگ گفته شد چون ما خسارت دیدهایم باید بجای روزی ۸ ساعت روزی ۱۲ ساعت کار کنیم اما جناب آقای هاشمی در اولین اقدام خود به صراحت در ۱۸ آبان ۱۳۶۹ در خطبه اول نماز جمعه تهران میگوید: “اظهار فقر و بیچارگی کافی است و این رفتارهای “درویش مسلکانه” وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است، زمان آن رسیده است که مسئولین به “مانور تجمل” روی آورند!” و متاسفانه جریان عظیم مانور تجملات گرایی را به راه میاندازند.
بر اساس همین مبنای فکری مریض، بجای اینکه از پتانسیل قوی مردمی که از جنگ، سختکوشی و قناعت را آموخته بودند جهت بازسازی و سختکوشی و تلاش اقتصادی استفاده شود، آنها را به تجملگرایی و مصرفگرایی سوق میدهند و نه تنها مردم که بلکه تاکید بر تجملگرایی مسولان حتی در نمازجمعه میشود! و به این ترتیب خشت اول به فجیعترین شکل ممکن، کج ! بنا نهاده شد.
در اقدام دوم ایشان با همان نگاه حداقلی و به ظاهرا “اقتصاد اسلامی مختلط” اما در باطن شیفتهی اقتصاد سرمایهداری غرب و در حالی که افکار جامعه را آماده کرده بودند به سراغ سرمایههای جامعه میروند و به شدت تلاش میکنند تا هر طور شده ولو حتی بدون عضویت، نسخههای تجویز شده توسط صندوق بین المللی پول را به اجرا بگذارند. سیاست تعدیل اقتصادی!
در این میان تنها یک روزنامه به اسم “بیان” بود که به این نوع کپیبرداریهای ناقص و غیربومی شده و بدتر از همه مختلط از اقتصاد لیبرالی انتقاد میکرد که با خفه کردن صدای آن توسط دولت، همه چیز آماده شد تا این سیاستهای تجویزی صندوق بین المللی از سالهای ۷۱ و ۷۲ به کار گذاشته شود.(+).
مصلحان میگفتند نمیشود فرهنگ، گفتمان و سیاست ما اسلامی باشد ولی اقتصادمان لیبرالی. این مظروف، در این ظرف فاجعه میآفریند! ولی همه کاره دولت بود و طرح خود را به اجرا گذاشت! و هیچ چیز جلودار آن نبود تا اینکه سرش به سنگ خورد! رسیدن نرخ تورم به مرز وحشتناک ۴۹درصد و بحرانهای اقتصادی در سال ۷۳ و ۷۴ باعث شد مردم در اراک، اسلامشهر و حتی مشهد دست به شورش بزنند!
دولت از ترس مسائل امنیتی اندکی از فعالیت خود کم کرد اما چه فایده؟ کار از کار گذشته بود و علاوه بر هرز رفتن فرصت طلایی پتانسیل بعد از جنگ و نیز بنا نهادن خشت کج، هشت سال اقتصاد کاپیتالیسمی ِ غیر بومی شدهی ناقص و وصله پینه دار به جامعه تزریق شد(+).
پس از آن نوبت به دولت اصلاحات رسید. حتی اگر علیرغم واقعیت(+) بخواهیم بپذیریم که آقای خاتمی دغدغه و برنامهی خاص اقتصادی داشته، باید بگوییم که ایشان نمیتوانستند و یا بهتر بگوییم نیازی نداشتند برنامهایی بجز ادامهی سیاستهای اقتصادی لیبرالی آقای هاشمی را دنبال کنند! اولا به این دلیل که دولت اصلاحات در ادامهی عملکرد دولت سازندگی بود(+) در ثانی ریل دولت آقای خاتمی از قبل توسط دولت آقای هاشمی رفسنجانی گذاشته شده بود(+) ، و در ثالث سه اصل کاپیتالیسم، لیربالیسیم و سکولاریسم با هم هستند و آقای خاتمی نیازی به تغییر سیاست اقتصادی هم نداشت(+)!
و هشت سال دیگر هم هر چند توجه از قشر بالای جامعه به خواستههای سیاسی قشر متوسط رسید، اما به هیچ عنوان وَقعی به قشر عظیم مستضعف و فقیر جامعه نهاده نشد، چرا که اساساً بجز کسانی که آرمانهای انقلاب را میخواهند پیاده کنند نیازی به قشر مستضعف و اجرای درست عدالت اجتماعی ندارند!
و اینجا بود که در سال ۸۴ با اقبال گستردهی مردم و نیاز مردم، دولت دکتر احمدینژاد بر سر کار آمد که هدفگذاری اصلی اقتصادی آن نه پیاده سازی نسخههای اقتصاد سرمایهداری که بلکه توجه به محرومین و مستضعفین جامعه بود. هر چند کار بسیار دشواری بود تغییر در نظامی که ۱۶ سال نهادینه شده بود و مواجهه با افراد فراوانی که سر در آخور آن داشتند!، اما دولت موفقیتهای مهمی به دست آورد. (الان یکی از دوستان کامنت میزاره میگه اختلاس رو میگی؟) اما مهمتر از موفقیتها، جهتگیری کلی دولت است.
اگر به خاطر داشته باشید رهبر انقلاب در نمازجمعهی ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ هم فرمودند (+) :
“من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلافنظر دارم، که طبیعى هم هست؛ ولى مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگرى فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقاى رئیس جمهور از همان انتخاب سال ۸۴ تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینهى مسائل خارجى اختلافنظر دارند، هم در زمینهى نحوهى اجراى عدالت اجتماعى اختلافنظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاى رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است.”
برای مطالعهی تخصصیتر در اینباره اینجا(+) را بخوانید.